پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

به نام خداوند بخشنده ی مهربان
در این وبلاگ سعی در این است جملات و عکس نوشته ها و رمانهای عاشقانه قرار بگیرد.

نویسندگان
آخرین نظرات

۲۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

رمان انتقام می گیرد

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ب.ظ

 نام رمان : انتقام می گیرد 1
 نویسنده : یلدا فلاح کاربر انجمن نودهشتیا
 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub 
 تعداد صفحات : ۴۷۰

 خلاصه داستان :
لیلی دانشجوی رشته ی عکاسی و دختری آروم و بی سروصداست که به خاطر شرایط خاص زندگی که داشته و داره منزوی و گوشه گیر شده.. عاشق یکی از هم کلاسیاشه به اسم سیاوش آزادروش و به شدت حس می کنه تو رقابتش برای بدست آوردن قلب این پسر بین دخترهای دیگه بازندست و این وسط همه چیز به تصمیم این پسر بستگی داره… و زمانی که باید بگذره و همه امیدوارن با گذشتنش بدی ها بره و خوبی ها به جاش بیاد.. اما آیا واقعا همیشه اینطوری میشه ؟ آیا همیشه با گذشتن زمان خوشبختی پیدا میشه… شاید هم زمان همون چیزی باشه که در نهایت انتقام میگیره.


  قسمتی از متن :


حامد چراغ ها را خاموش کرد…
هنوز همهمه ی بچه ها که پشت در دو لنگه کمین کرده بودند فروکش نکرده بود ..
الهام جیغ کوتاهی کشید و بلافاصله صدای ارشیا آمد که ببخشید پایت را لگد کردم حواسم نبود..
همه خندیدند .
الهام غرغرکنان گفت : ببین توروخدا واسه تولد یه الف بچه به چه وضعی کشیده شدیم !!
حامد که سعی می کرد خودش را جایی کنار من مخفی کند پچ پچ کنان گفت : خوبه نمردیم و معنیه بچه رو هم فهمیدیم …دوستان عزیز ازین به بعد با صلاحدید سرکار الهام خانم به جای واژه ی نره غول از واژه ی دلنشین بچه استفاده می کنیم !! آخه خواهر من کی به دومتر قد و چند صد کیلو میگه بچه !!
نیلوفر از جایی نامعلوم اعتراض کرد : کجاش دومتر قد و چند صد کیلو !!؟ بنده خدا سیاوش !!
حامد که دقیقا پشت سرم قرار گرفته بود به شانه ام زد ..
ناشیانه سر برگرداندم و به طرفش …در تاریکی چشمهایش برق شیطنت باری میزد ..
_ کجایی شما مادموازل..؟
_ چی..؟ من..؟ همینجا..!!!
_ همینجا…آخه دورغم بلد نیستی بگی جوجه خانوم !! بگو ببینم کی باعث شده اینجوری بری تو فکر..؟ به جون حامد بدخواه مدخواه داشته باشی…
خندیدم : صبر کن..صبر کن..تند نرو…..دوباره واسه خودت خیال پردازیم نکن ..!
_ اها..حالا اسمش شد خیال پردازی..!! ضربان قلبتو منم دارم میشنوم…!! میگن این همه استرس واسه پیرزنی به سن و سال شما اصن به صلاح نیستا..

دانلود کتاب برای کامپیوتر (PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه ی پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل(نسخه ی کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و ایفون نسخه (EPUB)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید (نسخه ی APK)

منبع : wWw.98ia.cOm




  • milad mirshekar

میشود کمی راهنمایی ام کنی

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ ب.ظ

 

میشود ...

کمی راهنمایی ام کنی ...!

من ...

دقیقا ...

چه کار باید بکنم ...

که ...

« دوستم داشته باشی » ...؟!؟

  • milad mirshekar

آب و نان و هوا

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ق.ظ

 آدمیزاد، فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است.

این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده است؛

آدم به عشق آدم زنده است
  • milad mirshekar

دیوانه وار

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۸ ق.ظ

گفته بودی

هر وقت که شعر می نویسی

دوستم بدار

نمی دانم

از این همه شعر نوشتن است

که دیوانه وار دوستت دارم

یا از این همه دوست داشتن

که دیوانه وار شعر می نویسم ..

 

  • milad mirshekar

بگو سیب

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ق.ظ

آقا؟

اگر می خواهی از بانویت عکس بگیری

نگو لبخند بزن ...

بگو «دوستت دارم»

و ببین لبخندش

چقدر قشنگ تر می شود ...

 


  • milad mirshekar

خیلی دور

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ق.ظ

می خواهمت ولی،

دوری؛ خیلی خیلی دور،

نه دستم به دستانت می رسد؛

نه چشمانم به نگاهت ...

 

  • milad mirshekar

خوبی تو

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ق.ظ

خاطری گر نظرم هست همه خوبی توست

حسرتی گر به دلم هست همان دوری توست  .....

  • milad mirshekar

دیوار و پنجره

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ق.ظ

این جای خانه،

باید دیوار می شد

پنجره شد اما ...

تا عمری،

به تماشای راه رفتنت بنشینم!

  • milad mirshekar

فراموشی

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ق.ظ

در

تمام

عمر منتظر عاشق شدنیم

عاشق که می شویم یادمان می رود این انتظار را ...
  • milad mirshekar

ساحل دریا

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ق.ظ

همه به دیدن دریا می روند ،

و من فکر می کنم چقدر دلش می گیرد ساحل . . .
  • milad mirshekar