پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

به نام خداوند بخشنده ی مهربان
در این وبلاگ سعی در این است جملات و عکس نوشته ها و رمانهای عاشقانه قرار بگیرد.

نویسندگان
آخرین نظرات

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

رژ صورتی

milad mirshekar | جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۱۳ ب.ظ

عاشقانه


دلم لک زده برای یک عاشقانه ی عجیب!
نه این که آرام ! نه این که...

اصلا ولش کن!
ساده بگویم بی پیرایه
«وقتی آمدی من بی هوا
تندتند می بوسمت»

یادت باشد !!
حق اعتراض نداری...
رژصورتی زنانه ام که
روی صورتت حک شود!
شاهنامه ی عاشقانه ی اولین دیدار!!
سروده خواهد شد...     

  • milad mirshekar

تو چه گفتی سهراب؟

milad mirshekar | جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ق.ظ

ﺗﻮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﻬﺮﺍﺏ؟

ﻗﺎﯾﻘﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ ...

ﺑﺎ ﮐﺪﻭﻡ ﻋﻤﺮ ﺩﺭﺍﺯ؟

ﻧﻮﺡ ﺍﮔﺮ ﮐﺸﺘﯽ ﺳﺎﺧﺖ، ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ

ﺑﺎ ﺗﺒﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺒﺶ، ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ

ﺳﺎﻟﯿﺎﻥ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ، ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺧﺖ

ﭘﺲ ﺑﮕﻮ ﺍﯼ ﺳﻬﺮﺍﺏ ... ﺷﻌﺮ ﻧﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻗﺎﯾﻖ ....

ﯾﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ....

ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟

ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟

ﺑﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﺎﺷﯽ .... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ

ﻭﺭﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮﻭ ﺳﺨﻦ

ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﻮﭺ ﺍﺳﺖ

ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ...

ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ، ﺣﺴﺮﺗﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺭﺩ

ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻣﯿﺸﺪ

ﺗﻮ ﺑﺒﺨﺸﻢ ﺳﻬﺮﺍﺏ ...

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺕ، ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ

ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ، ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ، ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﯾﺎ

ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ، ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻦ ﺳﯿﺮﻡ، ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﭘﯿﺮﻡ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺮﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ

  • milad mirshekar

کاش غیر از من و تو

milad mirshekar | پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کاش غیر از  من و تو

کاش غیر از

من و تو

هیچکس با خبر از ما نشود

نوبت بازی ما باشد و

دیگر هرگز

نوبت بازی دنیا نشود..


  • milad mirshekar

به درد هم اگر خوردیـم قشنگ است

milad mirshekar | پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۷ ق.ظ

به درد هم اگر خوردیـم  قشنگ است...

به درد هم اگر خوردیـم

قشنگ است...

به شانه بار هم بُردیم

قشنگ است...

در این دنیا که پایانش به

مرگ است،

برای هم اگر مُردیـم

قشنگ است...

  • milad mirshekar

شدم گمراه و سرگردان

milad mirshekar | سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۰۲ ب.ظ

شدم گمراه و سرگردان،
میان این همه ادیان
میان این تعصب ها،
میان جنگ مذهب ها!

یکی افکار زرتشتی،
یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی،
یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است،
یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست،
در این دنیای انسانی ... خدا،
یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی .... رها کردیم خالق را
گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟!
مگر نه این که انسانیم؟! اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟! برای خود پرستی هاست...
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم

از آن جشنی
که اعضای تنم دارند،
خوشحالم ولی،
از اختلافِ
مغز و دل با ریش می ترسم

هراسم ، جنگ بینِ
شعله و کبریت و هیزم نیست

من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می ترسم

تنم آزاد؛ اما،
اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاقِ
افکار تهی بر خویش می ترسم..!! کلام آخر این شعر
یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش
وهم از خویش میترسم........!!!
«سیمین بهبهانی»

  • milad mirshekar

دلش می گیرد ساحل

milad mirshekar | دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۵۴ ق.ظ

همه به دیدن دریا می روند

همه به دیدن دریا می روند ،

و من فکر می کنم چقدر دلش می گیرد ساحل . . .

 

  • milad mirshekar

کوروش بزرگ

milad mirshekar | يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۴۴ ب.ظ

کوروش بزرگ

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

................................................................................................................................................

خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن.

................................................................................................................................................

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

................................................................................................................................................


من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

................................................................................................................................................

فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزای تنم قسمتی از خاک ایران شود.


 

 

  • milad mirshekar

رمان (پرنسس لجباز من)

milad mirshekar | يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۰۱ ق.ظ

پرنسس لجباز من

نویسنده : شبنم نقش بندی کاربران

تعداد صفحات : ۱۴۵

ژانر : عاشقانه کلکلی یه مقدار طنز پایان خوش

خلاصه رمان :

برآنچه گذشت

آنچه شکست

آنچه نشد

آنچه ریخت

حسرت نخور

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ….

عشق اگر بی درد بود زیبا نمیشد 

عشق منطق و زبان و همشهری و … نمی شناسد 

اری اینگونه باید عشق را پذیرفت 

(نه ملی اگه اسون باشه که تحقیقت ب درد نمیخوره اونوقت باید قابش کنی بزنی به دیوار فقطم خودت نگاش کنی )

اوه اوه راس گفتی هاااا پس سخت باشه

(اخه ملی باز چرتو پرت گفتیا اگه سخت باشه بعد باید خربیاری و باقالی بار کنی اصلا فکرشو کردی اگ سخت باشه ممکنه نتونی مطالب جمع اوری کنی )

خب وجی جون (وجدان جون) بالاخره از این دوتا یکی هس دیگ مجبورم خودمو واس یکیش اماده کنم

  • milad mirshekar

فرزند ادب باش نه فرزند پدر

milad mirshekar | شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۳۶ ب.ظ

فرزند ادب باش نه فرزند پدر

فرزند ادب باش نه فرزند پدر
فرزند ادب زنده کند نام پدر

  • milad mirshekar

رستاک آهنگ (نیست)

milad mirshekar | جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۴۴ ق.ظ

رستاک آهنگ نیست

 

320

128

 

 

 

  • milad mirshekar