پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

به نام خداوند بخشنده ی مهربان
در این وبلاگ سعی در این است جملات و عکس نوشته ها و رمانهای عاشقانه قرار بگیرد.

نویسندگان
آخرین نظرات

نوشته های عاشقانه

milad mirshekar | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ب.ظ


روزهای هفته از دستم در رفته اند
مهم نیست چند شنبه است!
تاریخ من
فاصله دیدن تو میان چند شنبه هاست... !
.
.
.

قشنگترین
لحظات را
کسی به تومی دهد

که بتواند...
غمگین ترین لحظات را
از تو بگیرد

.

.

.


صـــِدایــم ڪڹ...

تا پَرواز ڪُنَم اَز رویایَت☘

وَ بہ آغوشَت پَناه بیاوَرَم...

صداےِ تو...☘

واقعیَتِ تمامِ خیالات اَست

  • milad mirshekar

نوشته های عاشقانه

milad mirshekar | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۹ ب.ظ
عکس

مهم نیست که بگے
خوب مینویسے
برای من مهم این است
که بفهمے وبدانے
 براے تو مے‌نویسم
و مهم تراینکه بخوانے
 آنچه را که مے‌ نویسم
 ولبخند همیشگے‌ات را
 بزنے و زیر لب بگویے: دیوونه



  • milad mirshekar

نوشته های عاشقانه

milad mirshekar | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ
عکس


یادمان باشد اگر خاطر مان تنها شد
 :::طلب عشــــق به هر بی سرو پایی نکنیم :::

  • milad mirshekar

جملات عاشقانه

milad mirshekar | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۷ ب.ظ

  تو را میتوانم از میان تمام آدم های زمین تشخیص دهم

  به شرط این که چشمانت را نبندی...

.

.

.


هر صبح چشمانم را باز میکنم تو نیستی دلتنگ تر میشوم

.

.

.


مرگم باد اگر دمی کوتاه آیم

از تکرار پیش پا افتاده  ترین سخن که

دوســـتت دارم

.

.

.


دلم ز هرچه به غیر از تو بود

خـالی ماند

در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی

.

.

.


تمام  راه را برای دیدن تو دویدم

عطرتت وزید باقی مسیر را پرواز میکنم

  • milad mirshekar

جملات عاشقانه

milad mirshekar | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ

ای عشق

به شوق تــــــــــــــــو گذر میکنم از خویشتن

تــــــــــــو قاف قرار من

و من عین عبورم

عکس


  • milad mirshekar

جملات زیبا

milad mirshekar | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ق.ظ

آن گنج در درون توست . هر چه در بیرون بگردی بی فایده است . به واقعیت زندگی نگاه کن ! زندگی در حال جشن است . زندگی چیزی به جز جشن نیست . به سادگی نگاه کن ! آیا برگ های درختان نمی رقصند ؟

زندگی جشن است . زندگی می رقصد . در هر برگ ، در هر رود ، در هر سنگ . تو به این جشن دعوت شده ای . و گرنه اینجا نبودی . تو قبول شدی ، پذیرفته شدی . وگرنه اینجا نبودی






فراموش نکن

تمام سرمایه زندگیت دعای خیر والدین است.

اعجاز جمله معروفشان

"دستت به خاک بخورد،طلا شود"

را دست کم نگیر

کمترین قدردانیت این است که

"دوستت دارم"هایت را از آنها دریغ نکنی.


2

  • milad mirshekar

جملات عاشقانه

milad mirshekar | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۱ ق.ظ


یک ساعت تمام، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کردم
فریاد کشید: آخر خفه شدم! چرا حرف نمیزنی؟
گفتم: نشنیدی؟.... برو...
زبـــآن سـکـوت







"من سرم درد میکند برای "دعواهایی" که باهم نکردیم...
لعنتی چقدر مهربان رفتی ...!"







زمانی معنی عشق رو فهمیدم؛
که هیچ چیز جز خود عشق نداشتم





2

  • milad mirshekar

عکس نوشته های فلسفی

milad mirshekar | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۰ ق.ظ




.
.
.




.
.
.




.
.
.



.
.
.








  • milad mirshekar

داستانهای آموزنده

milad mirshekar | يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۴ ق.ظ
عبید زاکانی

خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»گفت:....
 

می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!



دزد باورها

گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.



معجون آرامش


روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم!


گفت:معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.

گفتند:...

آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید

گفت:آری جزئ نخست اعتماد بر خدای است ،عزوجل،دوم آنچه مقدر است بودنی است،سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.




رنج یا موهبت

.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، را در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار




برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید




  • milad mirshekar

جملات زیبا

milad mirshekar | يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۳۲ ق.ظ

آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد

و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد

آری خدای خوبی داریم

خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد

با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد


زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته است  

 تا در ان دوست نباشد، همه درها بسته است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

ه کعبه گفتم تو ازخاکی منم خاک چرا باید به دور تو بگردم ندا امد تو باپا امدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
  • milad mirshekar