اگر آرام شد حالت!! میان شعر پر دردم بدان من بین اشعارم! همیشه گریه میکردم... بدان هر مصرعش را من به خون دل وضو دادم وهر شب با خودم گفتم!! چرا من دل به او دادم...
با بے حوصلگے وارد حیاط شدم،سہ هفتہ بود خونہ عاطفہ اینا نمیرفتم،از امین خجالت مے ڪشیدم،اوایل آذر بود و هواے پاییزے بدترم مے ڪرد! بہ پنجرہ اتاق عاطفہ نگاہ ڪردم،سنگ ریزہ اے برداشتم و پرت ڪردم سمت پنجرہ ،خواب آلود اومد جلوے پنجرہ با عصبانیت گفت:صد دفعہ نگفتم با سنگ نزن بہ
می میرند ماهی ها ماهم عید میگیریم هر سال به جای عشق غم را صید می گیریم آن ماهی قرمز بود این قلب پر از رنجم من خسته ترین خسته از این نودوپنجم خستم از این هفت سین هر سینش به من غم داد میخواهم برایت عشق دردو غصه ات کم باد #ابوالفضل_رستمی