تلاطم بارانی

- نام رمان : تلاطم بارانی
- نویسنده : بهاره اسدپور کاربر رمان فوریو
- صفحات : 126
- ۱ نظر
- ۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۳


#
خلاصه رمان : درباره پسر دانشجویی به نام بهراد که برای گرفتن حق و حقوق مادرش که چندین سال خدمتکار یک خانه است به عنوان یک عاشق دلباخته وارد زندگی دختر کوچکتر خانواده(یاسمین) میشود تا در آخر تمام اسناد و ثروت آن هارو به نام خود و مادرش کند اما در این بین اتفاقات زیادی می اوفتد که بعد از ماه ها بهراد نظرش درباره یاسمین تغییر میکند و به تدریج واقعا عاشق یاسمین میشود ، اما....شیرین دختری که اسیر دست پدری زورگو که جز حرف خودش , حرف کسی رو قبول نداره. شیرین رو مجبور به ازدواجبا کسی میکنه که هیچ حسی بهش نداره ... فرهاد ... یه پسر همه چی تمام اما با دلی شکسته ... اونم به نوبه خودش اسیر سرنوشت و مجبور به ازدواج تو راه این ازدواج , عشق بی خبر میرسه ... شیرین میشه ... شیرینتر از شیرینی ... اما ... همیشه یکی هست که این شیرینی رو تلخ کنه ....

نسخه کامپیوتر با فرمت PDF
نسخه ePub برای ایفون اندروید
رمان راجب دو خواهر دوقلو هست به اسم های سوگند و سوگل ، سوگل بی دلیل یک هفته قبل از عروسیش غیبش میزنه و حالا ابروی چندین سالی پدربزرگش در میونه و در خواست حامی پارسا ، حالا سوگند مجبوره فقط یه تصمیم بگیره و اون تصمیم چی می تونه باشه ....

دانلود نسخه کامپیوتر با فرمت pdf
دانلود نسخه ePub برای آیفون و اندروید و ...
دانلود نسخه اندروید با فرمت APK
دوستت دارم
گلایه از تکراری بودنش نکن
مشکل از مـــــن نیست
تو زیادی دوست داشتنی هستی
خسته ام
از تـــــو نوشتن
کمی از خود می نویسم
این منم که دوستت دارم
تا دیروز
هرچه می نوشتم عاشقانه بود
از امروز هرچه بنویسم صادقانه است
عاشقانه دوستت دارم
جز دوستت دارم هایی که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم حیاتم را رقم می زنند
تلخترین حرف : دوستت دارم اما
شیرین ترین حرف : اما دوستت دارم
به همین راحتی جابه جایی کلمات زندگی را دگرگون می کند
دوست داشتن ات ، هــوس نیست
کـه بــاشـد و نبــاشـد
نفــس اسـت
تا بــاشم
تا باشی
شایـــد تنــــهـــا کســـــی نیستم کـــه دوستــــت دارم
امـــــــا
کــــســـی هستم
کـــه تـــنـــهـــا تـــــــــــو را دوســـت دارم
قول می دهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار ازدال تا میم بگویم ، بگذار بگویم که دوستت دارم
دیگر لام تا کام حرفى نمی زنم
بــه ارتفــاع ابــدیــت دوستــت مــیدارم
حتــی اگــر بــه رســم پــرهیــزکــاریهــای صــوفیــانــه
از لــذت گفتنــش امتنــاع کنــم

|
|



گفته بودی
هر وقت که شعر می نویسی
دوستم بدار
نمی دانم
از این همه شعر نوشتن است
که دیوانه وار دوستت دارم
یا از این همه دوست داشتن
که دیوانه وار شعر می نویسم ..