سرمای دلم را
milad mirshekar | جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ب.ظ
سرمای دلم را به تو میسپارم...
دریاب دلم را با گرمای شیرینِ مهربانیت...
اینـــجا جایی نیست که
حالم را بهتر کند،
نه...
آنـــجا تویی،
پس به آنجا سفر میکنم...
نه باران،نه پاییز
و نه هیچ چیز دیگری
حال خوبِ با تو بودن را
نشانم نخواهد داد...
هیچ شعری از من سروده نمیشود
اگر الفبای نامت را روزی هزار بار
بر تخته سفید کلاس عشق تو
دیکته نکنم...
راستی از خنده هایت گوشواره ای ساختم تا همیشه آویزه ی گوشم باشد...
چشمانت را پلک میزنم،
صبورانه،آهسته،نم نم،باران وار...
دلـــم برایت تنگ شده،
ای نـهایت آرزوهای دلِ اینجانب...