نجات-مهرداد مجذوب
Masoud Hajati | چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۰۰ ب.ظ
نجات
نمیدونم این حال و روزِ خراب
میخواد تا چه روزی وَبالم بِشه
چه روزایی بعدِ تو میخواد بیاد
که پاییز میخواد شرحِ حالَم بشِه
من از وقت تنها شدن بعد تو
صدایِ سکوتَم رو فریاد زدم
من حتی تو بارونِ اشکِ خودم
یه وقتایی رویِ خودم داد زدم
باید تو نبود نفس های تو
به گرمای شومینه عادت کنم
از اون روز که گفتی خداحافظت
به یک شهر باید حسادت کنم
اگه بعدِ من بغُضِ تو بشکنه
اگه بیقرارِ نَفَس هام بشِی
میتونی دوباره شروعَم کنی
اگه روزی از بی کسَی خسته شی
به من فُرصَتِ زنده بودن بده
خودت من رو تو بَرزَخ اَنداختی
دوباره نجاتَم بده با یه حرف
از این خوابِ تلخی که تو ساختی
میتونی بِمونی و وابسته شی
به من به هیاهویِ دور و بَرم
میتونی بخونی تو چشمایِ مَن
که از کل این شهر عاشِق ترم
#مهرداد_مجذوب
- ۹۶/۰۶/۲۹