پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

به نام خداوند بخشنده ی مهربان
در این وبلاگ سعی در این است جملات و عکس نوشته ها و رمانهای عاشقانه قرار بگیرد.

نویسندگان
آخرین نظرات

به تماشا سوگند

milad mirshekar | چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۵۵ ب.ظ

به تماشا سوگند

به تماشا سوگند

و به آغاز کلام

و به پرواز کبوتر از ذهن

واژه ای در قفس است

حرفهایم مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم
آفتابی لب
درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد
و به آنان گفتم
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید
و من آنان را به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ پشت پرچین سخن های درشت
و به آنان گفتم
هر که در حافظه چوب ببنید باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهدماند
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش
آرامترین خواب جهان خواهد بود
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
می گشاید گره پنجره ها را با آه
زیر بیدی بودیم
برگی از شاخه بالای سرم چیدم گفتم
چشم راباز کنید آیتی بهتر از این می خواهید ؟
می شنیدم که بهم می گفتند
سحر میداند سحر
سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد
خانه هاشان پر داوودی بود
چشمشان رابستیم
دستشان را نرساندیم به سرشاخه هوش
جیبشان را پر عادت کردیم
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم

 

دکلمه  همین شعر با صدای استاد خسرو شکیبایی

 

128

 

 

 

  • milad mirshekar

صدا و سیمایش

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ب.ظ


صدایش قشنگ، سیمایش فروغ


امــا هــمـه  آرایــش بــود و دروغ


T_R#

  • milad mirshekar

جای مردان سیاست بنشانید درخت

milad mirshekar | سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۵ ق.ظ

جای مردان سیاست بنشانید درخت که هوا تازه شود

  • milad mirshekar

بس که نادیدنی از مردم دنیا دیدم

milad mirshekar | پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۸ ب.ظ

بس که نادیدنی از مردم دنیا دیدم

روشنم گشت که آسایش نابینا چیست

#کلیم_کاشانی

  • milad mirshekar

من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه

milad mirshekar | شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ب.ظ

برداشت آزاد

من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟؟؟
من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟؟؟

تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من؟؟؟
من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه؟؟؟

تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا؟؟؟
من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه؟؟؟

تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش.
من اگر مستحق خشم و عتابم ؛به تو چه؟؟؟

دنیا گر چه سراب است به گفتار شما
من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛به تو چه؟؟؟

تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص!
و من ار رایحه ی مثل گلابم؛ به تو چه؟؟؟

من اگر ریش٬ سه تیغ کرده ام از بهر ادب .
و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه؟؟؟

تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی!
من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه؟؟؟

تو اگر طالب حوری بهشتی٬ خب باش!
من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه؟؟؟

تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان.
من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه؟

#سیمین_بهبهانی

  • milad mirshekar

رژ صورتی

milad mirshekar | جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۱۳ ب.ظ

عاشقانه


دلم لک زده برای یک عاشقانه ی عجیب!
نه این که آرام ! نه این که...

اصلا ولش کن!
ساده بگویم بی پیرایه
«وقتی آمدی من بی هوا
تندتند می بوسمت»

یادت باشد !!
حق اعتراض نداری...
رژصورتی زنانه ام که
روی صورتت حک شود!
شاهنامه ی عاشقانه ی اولین دیدار!!
سروده خواهد شد...     

  • milad mirshekar

تو چه گفتی سهراب؟

milad mirshekar | جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ق.ظ

ﺗﻮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﻬﺮﺍﺏ؟

ﻗﺎﯾﻘﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ ...

ﺑﺎ ﮐﺪﻭﻡ ﻋﻤﺮ ﺩﺭﺍﺯ؟

ﻧﻮﺡ ﺍﮔﺮ ﮐﺸﺘﯽ ﺳﺎﺧﺖ، ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ

ﺑﺎ ﺗﺒﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺒﺶ، ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ

ﺳﺎﻟﯿﺎﻥ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ، ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺧﺖ

ﭘﺲ ﺑﮕﻮ ﺍﯼ ﺳﻬﺮﺍﺏ ... ﺷﻌﺮ ﻧﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻗﺎﯾﻖ ....

ﯾﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ....

ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟

ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟

ﺑﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﺎﺷﯽ .... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ

ﻭﺭﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮﻭ ﺳﺨﻦ

ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﻮﭺ ﺍﺳﺖ

ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ...

ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ، ﺣﺴﺮﺗﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺭﺩ

ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻣﯿﺸﺪ

ﺗﻮ ﺑﺒﺨﺸﻢ ﺳﻬﺮﺍﺏ ...

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺕ، ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ

ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ، ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ، ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﯾﺎ

ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ، ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻦ ﺳﯿﺮﻡ، ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﭘﯿﺮﻡ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺮﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ

  • milad mirshekar

کاش غیر از من و تو

milad mirshekar | پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کاش غیر از  من و تو

کاش غیر از

من و تو

هیچکس با خبر از ما نشود

نوبت بازی ما باشد و

دیگر هرگز

نوبت بازی دنیا نشود..


  • milad mirshekar

به درد هم اگر خوردیـم قشنگ است

milad mirshekar | پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۷ ق.ظ

به درد هم اگر خوردیـم  قشنگ است...

به درد هم اگر خوردیـم

قشنگ است...

به شانه بار هم بُردیم

قشنگ است...

در این دنیا که پایانش به

مرگ است،

برای هم اگر مُردیـم

قشنگ است...

  • milad mirshekar

شدم گمراه و سرگردان

milad mirshekar | سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۰۲ ب.ظ

شدم گمراه و سرگردان،
میان این همه ادیان
میان این تعصب ها،
میان جنگ مذهب ها!

یکی افکار زرتشتی،
یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی،
یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است،
یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست،
در این دنیای انسانی ... خدا،
یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی .... رها کردیم خالق را
گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟!
مگر نه این که انسانیم؟! اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟! برای خود پرستی هاست...
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم

از آن جشنی
که اعضای تنم دارند،
خوشحالم ولی،
از اختلافِ
مغز و دل با ریش می ترسم

هراسم ، جنگ بینِ
شعله و کبریت و هیزم نیست

من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می ترسم

تنم آزاد؛ اما،
اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاقِ
افکار تهی بر خویش می ترسم..!! کلام آخر این شعر
یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش
وهم از خویش میترسم........!!!
«سیمین بهبهانی»

  • milad mirshekar