پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

به نام خداوند بخشنده ی مهربان
در این وبلاگ سعی در این است جملات و عکس نوشته ها و رمانهای عاشقانه قرار بگیرد.

نویسندگان
آخرین نظرات

۴۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

تو لبخند بزن

milad mirshekar | شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۱ ق.ظ

بیا به هم

کمى لبخند قرض بدهیم

و کمى دلخوشى

تو لبخند بزن

تا من

براى دلخوشیت جان بدهم..


  • milad mirshekar

من با تو ( قسمتهای بیست و سه و بیست و چهار)

milad mirshekar | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۴۰ ق.ظ
من با تو لیلی سلطانی

قسمت بیست و سوم

مشغول تماشا ڪردن تلویزیون بودم شهریار اومد ڪنارم،حرف هاے مادرم یادم افتاد زل زدم تو چشم
هاش و گفتم:داداشے!
سرش رو گذاشت روے دستہ ے مبل،مثل بچہ ها گفت:جونہ داداسے!
با خندہ گفتم:اہ لوس!داداسے!
دستش رو گرفتم.
_شهریار ما فقط همدیگہ رو داریم درستہ؟
سرش رو بہ نشونہ مثبت تڪون داد
_همیشہ باید هواے همدیگہ رو داشتہ باشیم،درستہ هفت سال ازم بزرگترے اما از بچگے پا بہ پام
اومدے!حالا نمیخوام خواهر بدے باشم!
سرش رو بلند ڪرد و جدے نگاهم ڪرد.
  • milad mirshekar

داستانک( زن و راننده تاکسی)

milad mirshekar | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۹ ق.ظ

داستانک

امروز سوار یه تاکسى شدم


صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود

راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد

چند ثانیه گذشت

راننده تاکسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه

خانم مسافر: ممنون

راننده تاکسى : لباتون رو برجسته کرده

  • milad mirshekar

برنامه اندروید (APK) داستان من با تو شامل تمامی قسمتها

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۶ ق.ظ

APK داستان من با تو APK داستان من با تو

 

برنامه اندروید (apk) داستان  من با تو

 

دریافت

عنوان: داستان من با تو
حجم: 1.92 مگابایت

نظـــــــــــــــــر فراموش نشه ممنون

 

 

 
  • milad mirshekar

من با تو (قسمت های بیست و یک و بیست و دو)

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۳۷ ق.ظ
من با تو لیلی سلطانی
قسمت بیست و یکم
بهار از آغوشم بیرون اومد و گفت:مطمئنى نمیخواے بیاے؟
گونہ ش رو بوسیدم و گفتم:میخواستم مے اومدم عزیزم،برو بهت خوش بگذرہ!
با حالت خاصے نگاهم ڪرد و گفت:باشہ خیلے دعات میڪنم!
چیزے نگفتم و لبخند زدم!
مثل بچہ ها لبش رو غنچہ ڪرد و گفت:هانے بدون تو خوش نمیگذرہ!
خواستم چیزے بگم ڪہ برگشت سمت راستش رو نگاہ ڪرد و بلند گفت:آقاے سهیلے! سهیلے برگشت بہ
سمت ما،آروم و سر بہ زیر اومد ڪنارمون!
  • milad mirshekar

همه چیزمان شرطى شده !

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۵ ق.ظ

همه چیزمان شرطى شده !

زنگ بزنى ، زنگ میزند !

پیغام بدهى ، پیغام میدهد !

دلت تنگ شود ، دلش تنگ میشود !

فقط این دوست داشتنِ لعنتى ست

که شاملِ هیچ بند و تبصره اى نمیشود !

که اگر بفهمد دوستش دارى ،

بار و بندیلش را جمع میکند و میرود ..


  • milad mirshekar

نگاه محشری داری

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۲ ق.ظ




عاشقانه

نگاهم کرد و لرزیدم،خجالت می کشم از او


بگویید عاشقت گفته: نگاه محشری داری


#علی_ارحامی


  • milad mirshekar

سرت را روی شانه ام بگذار

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۵۹ ق.ظ

شانه های ظریف دخترانه ام،بار میخواهند

باری به شیرینی خستگی های روزمره ات...

پس سرت را روی شانه ام بگذار

# لیلی_سلطانی


  • milad mirshekar

مگه میشه گریه نکرد

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۵۱ ق.ظ

تو هر شهر دنیا که بارون بیاد
خیابونی گم میشه تو بغض و درد
تو بارون مگه میشه عاشق نشد
تو بارون مگه میشه گریه نکرد

  • milad mirshekar

گفت موهایت چرا اینگونه حیران مانده اند

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ق.ظ

عاشقانه


گفت موهایت چرا اینگونه حیران مانده اند

یادم آمد دست تو میبافت این گیسوی من
بی تو یک آواره در آغوش تهران مانــــــده ام

  • milad mirshekar