فرزند ادب باش نه فرزند پدر
- ۶ نظر
- ۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۲:۳۶
.
آن گنج در درون توست . هر چه در بیرون بگردی بی فایده است . به واقعیت زندگی نگاه کن ! زندگی در حال جشن است . زندگی چیزی به جز جشن نیست . به سادگی نگاه کن ! آیا برگ های درختان نمی رقصند ؟
زندگی جشن است . زندگی می رقصد . در هر برگ ، در هر رود ، در هر سنگ . تو به این جشن دعوت شده ای . و گرنه اینجا نبودی . تو قبول شدی ، پذیرفته شدی . وگرنه اینجا نبودی
فراموش نکن
تمام سرمایه زندگیت دعای خیر والدین است.
اعجاز جمله معروفشان
"دستت به خاک بخورد،طلا شود"
را دست کم نگیر
کمترین قدردانیت این است که
"دوستت دارم"هایت را از آنها دریغ نکنی.
آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد
و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد
آری خدای خوبی داریم
خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد
با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد
زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته است
شایدمرادیگرنشناسی
شایدمرابه یادنیاوری٬
امامن توراخوب می شناسم
ماهمسایه شمابودیم وشماهمسایه ماوهمه مان همسایه خدا
یادم می آیدگاهی وقتهامی رفتی زیربال فرشته هاقایم می شدی ومن همه ی آسمان رادنبالت می گشتم
تومی خندیدی ومن پشت خنده هایت پیدایت می کردم
خوب یادم هست که آنروزهاعاشق آفتاب بودی.....توی دستت همیشه قاچی ازخورشیدبود.....نورازلای انگشتهای نازکت می چکید.
راه که می رفتی٬ردی ازروشنی روی کهکشانهامی ماند
یادت می آید؟گاهی شیطنت می کردیم ومی رفتیم سراغ شیطان.توگل بهشتی به سمتش پرت می کردی واوکفرش درمی آمد.امازورش به مانمی رسید
فقط می گفت:همین که پایتان به زمین برسد٬می دانم که چطورازراه به درتان کنم
تو٬شلوغ
بودی٬آرام وقرارنداشتی.آسمان راروی سرت می گذاشتی وشب تاصبح ازاین ستاره
به آن ستاره می پریدی وصبح که می شددرآغوش نوربه خواب میرفتی اماهمیشه خواب
زمین را می دیدی
آرزویی رویاهای توراقلقلک می داد. دلت می خواست به دنیا بیایی
وهمیشه این رابه خدا می گفتی.وآنقدرگفتی وگفتی تاخدابه دنیایت آورد.من هم همین کارراکردم.بچه های دیگرهم
مابه دنیاآمدیم وهمه چیزتمام شد
تواسم مراازیادبردی ومن اسم تورا٬
مادیگرنه همسایه هم بودیم ونه همسایه خدا
ماگم شدیم وخداراگم کردیم...
دوست من٬همبازی بهشتی ام!نمی دانی چقدردلم برایت تنگ شده
هنوز آخرین جمله خداتوی گوشم زنگ می زند
ازقلب کوچک توتامن٬یک راه مستقیم است٬
اگرگم شدی ازاین راه بیا
بلندشوازدلت شروع کن.شایددوباره همدیگرراپیداکنیم