پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

جملات ، کلمات، عکس نوشته و رمان عاشقانه

پندار

به نام خداوند بخشنده ی مهربان
در این وبلاگ سعی در این است جملات و عکس نوشته ها و رمانهای عاشقانه قرار بگیرد.

نویسندگان
آخرین نظرات

۳۴۴ مطلب توسط «milad mirshekar» ثبت شده است

مرا همسفری نیست

milad mirshekar | چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۱۳ ب.ظ

آشوبه دلم تو آرومم کن


فریاد که جز اشک شب و آه سحرگاه

اندر سفر عشق، مرا همسفری نیست

  • milad mirshekar

ناله ای زندانی ام، ایکاش آزادم کنی

milad mirshekar | چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۱۳ ب.ظ

ناله ای زندانی ام، ایکاش آزادم کنی

من سکوتی بی قرارم، کاش فریادم کنی

شهر متروکم، پر از کینه، پر از نفرت، ولی

آرزو دارم بیایی عشـــق آبادم کنی

#فاضل_نظری

  • milad mirshekar

دیگه نمیشه(قسمت هفتم)

milad mirshekar | چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۰۰ ق.ظ


رمان دیگه نمیشه


لیزی که انگار تازه چیزی یادش اومده باشه، برگشت سمت من و گفت:
ـ اوووه اوووه رزا ... نمیدونی قیافه جولیا وقتی فهمید که امروز میای شرکت چه جوری شده بود !

دنیل: بسه دیگه لیزی... کمتر غیبت کن. مگه جولیا باهات چیکار کرده که انقدر ازش متنفری؟

ـ داداشمو اغفال کرده.

دنیل که از قیافش مشخص بود کلافه شده، گفت:
ـ لیزی برو به کارت برس تا من اتاق رزا رو بهش نشون بدم.

لیزی: نمیشه من بمونم؟

ـ نه... کلی کار داری.

مشکوکانه به دنیل نگاه کرد و گفت:

  • milad mirshekar

میپرم دلهره کافیست خدایا تو ببخش

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۱۳ ب.ظ
امیر عظیمی بی تو. میپرم دلهره کافیست خدایا تو ببخش

 دکلمه علیرضا اذر -  تومور2


دریافت


 آهنگ امیر عظیمی - بی تو


دریافت

 
زندگی یک چمدان است که می آوریش

بار و بندیل سبک می کنی و می بریش

خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم

دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم

  • milad mirshekar

دیگه نمیشه(قسمت ششم)

milad mirshekar | سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۵۵ ق.ظ

رمان دیگه نمیشه


از تاکسی پیاده شدم و کرایه رو حساب کردم...
امروز روزی بود که میخواستم برای کار به شرکت دنیل بیام.

جلو یه ساختمون بزرگ تجاری ایستادم.
عجب شرکتیه! یعنی قراره از این به بعد اینجا کار کنم؟

وارد ساختمون شدم.

نگهبان تا منو دید گفت:
ـ سلام. با کی کار دارین؟
ـ خسته نباشد. بخش طراحی دکوراسیون کدوم طبقس؟

ـ طبقه هفتم.

سوار آسانسور شدم و دکمه شماره 7 رو زدم.

توی آینه اسانسور، خودمو دید زدم...
نمیدونم چرا دوست دارم جلو دنیل خوب جلوه کنم !؟

اممممم... همه چی خوبه.

  • milad mirshekar

داستان(دخترک)

milad mirshekar | دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۶:۲۱ ب.ظ

دخترک

برف شدید میبارید و هوا خیلی سرد بود. دختری با سر و وضعی ژولیده در خیابان ها قدم میزد، و هر وقت به ویترین مغازه ای میرسید کمی مکث میکرد و با حسرت به آنها نگاه میکرد.

دو رو برش شلوغ بود و پر از آدمهایی که برای خرید آمده بودند، دخترک احساس سرما کرد و  فکر جایی برای گرم ماندش بود، بیخیال ویترین ها شد و به راهش ادامه داد تا به یک رستورانی رسید ، بوی غذا اون رو  دیوونه کرده بود، از پشت شیشه مرغ های بریانی رو میدید که به سیخ شده بودن و داشتند روی آتیش میچرخیدند، دخترک عمیق بوی آنها رو استشمام می کرد. دستانش را به شیشه زد تا با آن آتیش دستانش را گرم کند در همین حین یکی از کارکنان رستوران با عصبانیت بیرون اومد و گفت:

چیکار داری میکنی ، شیشه رو کثیف کردی،!!

دخترک گفت داشتم دستاموو ...

  • milad mirshekar

سرباز

milad mirshekar | دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۰۷ ق.ظ

سرباز


سلامتی همه سربازایی که تو این برف بوران و کولاک

برای حفظ و کیان کشور

توی پادگانها و مرزها دارن پست میدن


نه ولنتاین 💏

نه شاخه گل 🌹

نه کادو🎁


درود به شرفتون



  • milad mirshekar

کلام امیر(3)

milad mirshekar | يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۰ ب.ظ

کلام امیر


بزرگوار کسى است که

آبروى خویش را

با دارایی خود حفظ مى کند

فرومایه کسى است که

دارایی خویش را

با آبرویش حفظ مى نماید.

  • milad mirshekar

دیگه نمیشه(قسمت پنجم)

milad mirshekar | يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۳۷ ب.ظ
رمان دیگه نمیشه

 
نزدیکش شدم و دستمو گذاشتم رو شونش، با نگرانی پرسیدم:

ـ رزالین.... رزالین عزیزم چی شده؟ چرا گریه میکنی؟

بغلم کرد، سرشو گذاشت رو شونم.

گریش شدت گرفت. با هق هق گفت:
ـ رزا... دارم میمیرم... باباش... باباش گفت...

انقدر گریش زیاد بود که نمیتونست حرف بزنه.

وقتی اینجوری گریه میکنه دلم ریش میشه. طاقت دیدن غصه خوردنشو ندارم.

سرشو نوازش کردم و آروم گفتم:
ـ رزالین... عزیز دلم بگو چی شده؟ به خدا منم گریم گرفته.
  • milad mirshekar

پدر بزرگ

milad mirshekar | شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۵۵ ق.ظ




پدر بزرگ جانم آسوده بخواب :(


  • milad mirshekar